( مایه شر )
ابلیس شبی رفت به بالین جوانی آراسته با شکل مهیبی سر و بر را
گفتا که منم و اگر خواهی زنهار باید بگزینی تو یکی زین سه خطر را
یا آن پدر پیر خودت را بکشی زار یا بشکنی از خواهر خود سینه و سر را
یا خود ز می ناب بنوشی دو سه ساغر تا آن که بپوشم ز هلاک تو نظر را
لرزید از این بیم جوان بر خود و جا داشت کز مرگ به تن لرزه فتد ضیضم نر را
گفتا نکنم با پدر و خواهرم این کار لیکن به می از خویش کنم دفع ضرر را
جامی دو سه می خورد چو شد خیره ز مستی هم خواهر خود را زد و هم کشت پدر را
ای کاش شود خشک بن تاک و خداوند زین مایه شر حفظ کند نوع بشر را
شعر ............. ایرج میرزا